ارندای عزیزم!

امروز 10 شهریور است و من یک تابستان خسته کننده را پشت سر گذاشته ام. یک ماهش برای کنکور ارشد رفت، یک ماه دیگرش در انتظار اعلام نتایج و این ماه آخر هم هنوز شروع نشده دارد می رود و خب البته همین ماه آخر هم در انتظار رسیدن جواب نهایی کنکور می گذرد تعیین سرنوشت حد اقل نه ماه آینده ام که قرار است در دانشگاه بگذرد یا اینکه همچنان پشت میز برای یک سال دیگر! امیدوارم برای هر دو حالتش آماده باشم

امروز نقاشی کردم، خیلی وقت بود نقاشی نکرده بودم ولی امروز طلسم شکست و از این بابت خوشحالم.این بار سراغ مداد رنگی رفتم، حوصله ی رنگ ریختن و شستن نداشتم پس فقط دفترم را باز کردم و شروع کردم به رنگ کردن و خط کشیدن.حال خوبی داشتم وقتی نقاشی میکردم احساس کردم بالاخره بعد از مدتها دارم کاری میکنم برای خودم.ناگفته نماند که شروع کردم به خواندن کتاب انسان خردمند از یوال هراری.چقدر این کتاب خواستنی ست. درست است که بعضی جاها زیادی توضیح داده و فقط تکرار مکررات است ولی با اینحال کتاب فوق العاده ایست به خاطر ایده ی فوق العاده اش و نگاه متفاوتش. 

من خیلی وقت است  با این نگاه که جمله ی "انسان اشرف مخلوقات است" چیزی بیش از یک توجیه ظالمانه برای بی رحمی های نوع بشر به طبیعت اطرافش نیست، زندگی میکنم پس خیلی این نگاه کتاب مرا شگفت زده نمی کند و پذیرشش برایم سخت نیست اما چیزی که در این کتاب مرا شگفت زده میکند به چالش کشیدن تمام مفهوم هایی ست که ما هزاران سال با آنها خو گرفته ایم و فرار از آنها برایمان غیر ممکن است.مثلا ایده ای که خیلی مرا درگیر کرده این است که از نگاه نویسنده قانون حمورابی و بیانیه حقوق بشر هردو در واقع یک مفهوم اند، افسانه ای برای برقراری نظم و حاکمیت! 

این روزها کار خاصی نمیکنم جز خوابیدن و فکر کردن و خواندن، خیلی کم موسیقی و فیلم و خیلی کمتر نقاشی و زندگی هم.فکر کنم زندگی نمیکنم. بهانه های زنده ماندن زیادند و بهانه های زندگی کم این یعنی تن دادن به مرگ تدریجی آرام و پر درد چیزی شبیه شکنجه.

تا بعد

پ.ن: به سلامتی زندگی

  


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها