اُرِندای عزیزم

یکنواختی روزها کلافه کننده است. تازگی ها بیشتر از آن که برای اهدافم تلاش کنم درباره شان خیالبافی میکنم!

دیشب با قرص خوابیدم و عجب خوابی بود تا صبح آرام آرام بدون خوابهای عجیب دیدن و عمیق. خوابیدن با قرص هم چیز عجیبی ست، دارم معتادش می شوم به شکل غریبی لذتبخش است شاید گاهی حتی اگر سردرد نبودم امتحانش کردم فقط برای اینکه تا صبح کله ام از هجوم افکار و رویا دود نکند. ارگاسم هم البته اثر مشابه قرص دارد گاهی و به سمت یک خواب راحت و بی دغدغه می کشاندت.

گفته بودم به انتخاب خودم از تمام شبکه های اجتماعی و راه های ارتباطی با مردم فاصله گرفتم. کم کم دارد از این وضع خوشم می آید. هفته ای یک بار به مدت نیم ساعت شاید پیام هایم را چک میکنم. اوایل مرتب نگران این بودم که خبر مهمی را از دست بدهم اما حالا دیگر نه.اگر در این مدت غارنشینی از یک چیز مطمئن شدم آن این است که تنها راه فهمیدن اینکه شبکه های اجتماعی مجازی چقدر آسیب زننده و زائد در زندگی روزمره هستند، رها کردن آنهاست. تا از همه شان دست نکشی نمی فهمی چقدر مزخرف و بی فایده و شاید مضر برای وقت و انرژی و زندگیت بودند. نه اینستاگرام، نه فیس بوک، نه توئیتر وای خدای من زندگی هیچ وقت اینقدر آرام و بی دغدغه نبوده. حالا فرصت دارم شخیصتم، افکارم و علاقه هام را بدون توجه و اهمیت به دیگران و حرفهاشان بسازم و تقویت کنم. کار راحتی نیست ولی من از انجامش لذت می برم.

امروز نهم اردیبهشت ماه است و یک روز به شدت عادیست.(چشمک)

 

تا بزودی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها