اُرِندای عزیزم

امروز سه شنبه 16 اردیبهشت از روزهای پر از نا امیدی و حال بد است.

ساعت حدود یک نیمه شب است و اصلا خواب به چشمم نمی آید آنقدر که در سرم فکرهای نگران کننده می چرخند. از نگرانی و استرس امروز شروع شد بعد نگرانی های آینده و اینکه در سی سالگی کجا خواهم بود سراغم آمد و بعد شروع کردم به مرور تمام خاطرات بد و شکست های گذشته که تصمیم گرفتم با نوشتن کمی ذهنم را آرام کنم.

نمی دانم چرا دارم انگار سیکل معیوبی از زندگی را ادامه می دهم هر روز تصمیم میگیرم از دیروزم بهتر باشم هرشب تصمیم میگیرم فردا سخت تر کار کنم اما نتیجه برعکس است انگار موتورم دارد نیم سوز کار میکند و نه تنها سود نمی رساند کلی هم هوای ذهن و فکرم را آلوده میکند.

واقعا نمیدانم چی کم است! هدف دارم انگیزه دارم برنامه دارم توانایی و استعداد هم دارم. مشکل کجاست که انقدر به دیدن رویای اهدافم معتاد شده ام که تلاش کردن برای آنها دارد یادم می رود.

امشب یک مصاحبه از دکتر نیما رضایی دیدم، می گفت هفته ای 20 مقاله چاپ می کند و هنوز هم وقت اضافی دارد!! من چه؟ قرار است فقط درس بخوانم و وقت کم می آورم؟ واقعا بهانه ای امسال پذیرفته نیست.23 مرداد تمام مسیر آینده م مشخص می شود.بخواهم یا نخواهم این تنها فرصت من برای به دست آوردن زمینه ای برای کارهاییست که دوست دارم انجام دهم. هیچ بهانه ای پذیرفته نیست. باید بیشتر تلاش کنم. روزی ده ساعت مطالعه مفید کمترین کاریست که می توانم برای رسیدن به هدفهایم انجام دهم. همین یک کار را دارم و اگر این را درست انجام ندهم چه انتظاری دارم در آینده چند پروژه همزمان را موفق پیش ببرم. امسال واقعا فرصت شکست خوردن ندارم. فقط باید به توانایی هایم اعتماد کنم و کار درست را انجام دهم.

امشب سعی کردم بدون قرص بخوابم.صبح ها بیدار شدن از خوابی که با قرص بوده سخت است. ترجیح دادم امشب کمی بنویسم و بعد مدیتیشن کنم و بخوابم امیدوارم بهتر از قرص عمل کند.معتاد شدن به مسکن اصلا در این شرایط عاقلانه نیست. چون به نظرم فرار کردن است.باید واعیت ها را دید و با آنها روبرو شد و درست فکر کرد و شجاعانه تصمیم گرفت و عمل کرد. میخواهم با ضعف ها و اشتباهاتم روبرو شوم و تمام استرس تنبلی ها و کم کاری هایم را تحمل کنم تا بتوانم برای جلوگیری از بدتر شدن شرایط عاقلانه تصمیم بگیرم و کار درست را انجام دهم.

در شرایط الان درست ترین کار خواب آرام است و صبح زود بیدار شدن. تصمیمات جزئی تری هم برای فردا دارم مثلا ساعت زدن! ساعت دقیق مفید مطالعه ام را می نویسم و تا ده ساعت نشود نمیخوابم. فکر کنم اینطوری طی یک یا دو هفته به یک برنامه و ساعت مطالعه درست و بهینه برسم. وقت زیادی ندارم باید عجله کنم و هرچیزی که اضافی است را کنار بگذارم.

فعلا تا همین جا کافیست. حالا ذهنم آرام تر شده و فکر کنم آماده ی خواب است.

 

تابزودی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها